چه بگویم؟ نگفته هم پیداست
غم این دل مگر یکی و دو تاست؟
به همام ریختهست گیسویی
به همام ریختهست مدّتهاست
هم بههم ریختست هم موزون
اختیارات شاعری خداست
در کش و قوس بوسه و پرهیز
کارمان کار ساحل و دریاست
نیست مستور آن که بدمست است
چشم تو این میانه استثناست*
خاطرت جمع من پریشانم
من حواسم هنوز پرت هواست
از پریشانیاش پشیمان نیست
دل شیدای ما از آن دلهاست!
هر کجا میروی دلم با توست
هر کجا میروم غمت آن جاست
عشق سوغات باغهای بهشت
عشق میراث آدم و حوّاست
محمد مهدی سیار
اشتراک گذاری در تلگرام
درباره این سایت